باز هم كوچه از تو -از تو و ابر- خالي ست
از دو چشمان سبزت ، سهم ما خشكسالي ست
روزها را شمرديم چشم در راه باران
جان سپرديم ، گفتند: ابر در همين حوالي ست
بيشه ها زخم خورده از تبرهاي خورشيد
آسمان در سكوتش ، گرم اين بي خيالي ست:
يك نفر خواهد آمد ، مردي از جنس باران
آن كه رنگ دو چشمش سبز اما سوالي ست
كوچه ها بي سوارند -خالي از مرد و باران-
يك نفر خواهد آمد ادعاي محالي ست
يك نفر خواهد آمد ، يك نفر خواهد آمد
يك نفر آمد و رفت ، باز هم كوچه خالي ست
شهريور 79
«مسيح روزي فرا خواهد رسيد كه ديگر به آمدنش نيازي نيست. كافكا»
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: یک نفر آمد و رفت... (صمد جامی _ غزل) ، ،
برچسبها: