شايد

باران گرفته است ، كسي توي كوچه نيست

و كوچه مثل خلوت پيراهن زنيست

وقتي كه باد مي وزد و باز مي كند

دكمه به دكمه پنجره را مرد ، ديدنيست

مه ليسه مي كشد به كف سنگفرش خيس

(( شايد قرار نيست بيايد ، قرار نيست؟ ))

با تاپ تاپ قلب زني مي زند قدم

مردي كه مثل يك نت زيبا شنيدنيست

و ناگهان به كوبه در مشت مشت مشت

مشتي سكوت له شده ، مشتي كه آهنيست

 

صمد جامي

20-11-79

تهران – جشنواره شعر و داستان دانشجويان سراسر كشور – دانشگاه علم و صنعت



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: یک نفر آمد و رفت... (صمد جامی _ غزل) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 فروردين 1392برچسب:, | 15:58 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |